رايانرايان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

عشق من عاشقم باش..!!!

تولد تکرار امیدواری خداوند است ،

يك هفته تاخير

سلام....يك هفته نبودم دلم واسه وبلاگم تنگ شده بود...چطويد دوست جونياي رايان...؟انشاالله كه همتون سلامت و تندرست باشيد...رايان مامان تازگي ها ياد گرفتي بهت ميگيم ساعت چند ميخوابي ميگي دوووو..الهي من فدات بشم...ميگم رايان دارو ميخوري  سرتو ميندازي بالا ميگي نهههههههه....اينم شيرين كارياي تازه ي پسر گل من ..
30 شهريور 1392

عكس هاي استانبول

رايان تو استخر هتل   رايان تو آكواريوم بزرگ استانبول تو استخر هتل لابي هتل   چه نگاهي....   قصر بازي   پليس جديد تركيه   بالكن هتل   ...
17 شهريور 1392

سفر تركيه

سلام به همه..بالاخره ما برگشتيم بعد از يك هفته گردش در تركيه....آي كه چقد دلم براي اين نوشتنا تنگ شده بود..چندتا عكس رايان و براتون ميزارم
17 شهريور 1392

دردو دل ماماني

  سلام ...رايان مامان ميخوام اينجا باهات دردو دل كنم ناز من...عزيز من اگه بدوني چقدر شيطون شدي سر يه مسايلي لجبازي ميكني و منم از كوره در ميرم و دعوات ميكنم بعضي موقع ها هم دست روت دراز ميكنم ..دست خودم نيست نازيه من بعضي وقتها خيلي خستم و تو مياي هي منو اذيت ميكني.....شيرين زبون شدي هي ميگي مامان بابا مامان بابا..هي بوسم ميدي برام ناز ميكني...ماماني اگه يه وقتهايي خستم و حوصله ندارم نميتونم باهات بازي كنم منو ببخش ..عشق مامان الان   خوابي و من با خيال راحت نشستم برات مينويسم اگه بيدار بودي كه عمرا نميزاشتي بشينم پشت كامپيوتر..ولي براي اينكه هستي ...
21 مرداد 1392

رايان در حال ديدن برنامه ي عمو پورنگ...

  رايان برنامه هاي كودك و خيلي دوست داره ...يكي از برنامه ها عمو پورنگه كه من هميشه برنامه هاشو ضبط ميكنم و بعد هر وقت زياد شيطوني ميكنه ميزارمش ساكت يجا ميشينه و ميبينه ...يه برنامه ي ديگه هم هست كه شبكه ي استاني خودمون پخش ميشه كه اسمش باغچه گل ...يه عروسك روباه داره اسمش روبيه وقتي شروع به شعر خوندن ميكنه رايان ديگه پلك نميزنه... مامان فداي چشاي نازت بشه پسرم............ ...
1 مرداد 1392

بابا و مامان صدا زدن

سلام ناز نازي مامان....سلام عمر مامان ..سلام شيريني زندگي ما. ...مامان قربون اون صداي قشنگ و نازت بشه كه چند روزه با گفتن بابا و مامان شنيده ميشه . ...اره رايان جونم بابا صدا كردن و مامان صدا زدنت خيلي قشنگه ...وقتي  صدا ميزني بابا بايد متوجه ميشدي و ميديدي چه برقي تو چشم بابا ميفته و هزار  بار قربون صدقت ميره ...نازنين من شيرين من دوستت دارم ...ممنونم كه هستي هم از تو و هم از خداااااااااااااا ...
27 تير 1392